شهراد و آب بازی
سلام دوست جونیا از دست این شهرااااااااااااااااااااااااااااد هرجا که بریم و آب هم باشه دیگه نمیشه کنترلش کرد.همین جمعه پیش با دوستای شوهرجونی و خونواده هاشون رفته بودیم پیک نیک که شهراد خان یه دفعه چشمش به رودخونه افتاد نمیدونین چیکار میکرد هی جیغ میزد و به زور میخواست از بغل باباش بپره تو آب که بلاخره مقاومت های ما نیجه ای نداد و آقا شهرادو گذاشتیم تو آب.با اینکه اسپری ضدآفتاب هم براش زده بودیم انقدر هوا گرم بود که حسابی پوستش سوخت . شهراد و خوشحالی زیاد بعد از پیروزی علیه مامان و بابا الانم که دیگه مارو راحت نمیذاره هر روز ظهر که میشه میره جلوی در تراس وایمیسته و میگه مه منو ببرین ت...
نویسنده :
مامان بهار و بابا کیوان
13:58